شعر در مورد چوب
شعر در مورد چوب ،شعر در مورد چوب خدا،شعر در مورد چوبه دار،شعری در مورد چوب خدا،شعر در مورد کلبه چوبی،شعر در مورد قایق چوبی،شعر درباره در چوبی،شعری در مورد پل چوبی،شعر درباره چوب،شعر درباره چوب خدا،شعر درباره کلبه چوبی،شعر درباره آبنبات چوبی،شعر درباره پل چوبی،شعری درباره چوب،شعر درباره ی چوب،شعر چوب خدا صدا نداره،شعر چوب خدا،شعر چوب خدا از هالو،شعر چوب خدا هالو،شعر چوب خدا صدا ندارد،شعر چوب تنبیه خدا نامرئیست،شعر چوب تنبیه خدا،شعر درباره چوب خدا،شعر درمورد چوب خدا،دانلود شعر چوب خدا،شعر چوب،شعر چوب معلم،شعر چوبه دار،شعر چوپان،شعر کلبه چوبی،شعر صندلی چوبی،شعر پل چوبی،شعر آبنبات چوبی،شعر منبر و چوبه دار،شعر در مورد چوبه دار،شعر چوپان و شبان،شعر چوپان دروغگو،شعر درباره کلبه چوبی،شعر نو کلبه چوبی،شعر درمورد کلبه چوبی،شعر صندلی چوبی،شعر پل چوبی،شعر فیلم پل چوبی،شعر درباره پل چوبی،شعر درمورد آبنبات چوبی،شعر درباره آبنبات چوبی،شعر راجع به آبنبات چوبی
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد چوب برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
تو را از شیشه میسازد، مرا از چوب میسازد
خدا کارش درست است، این و آن را خوب میسازد
شعر در مورد چوب
از ابتدا تا انتها مشکل گشا چوب است و بس
گهواره ناز شما ، تابوت ما چوب است و بس
شعر در مورد چوب خدا
خدا در کار و بارش حکمتی دارد که پی در پی
یکی را شیشه میسازد، یکی را چوب میسازد
شعر در مورد چوبه دار
چوب بست باغ ها چون دلیری سرمست ناز
گیسوانی دلربا از نسترن دارد به دوش
شعری در مورد چوب خدا
شمشیر موسای نبی آن چوب دست ساده اش
یا کشتی آرام نوح در آن بلا چوب است و بس
شعر در مورد کلبه چوبی
تا که «سینا » زغم شود آزاد
چوب مهرش بدین بهانه زدند
شعر در مورد قایق چوبی
آن تیر های تلگراف چون نوکرانی قد بلند
در خدمت من یا شما بی ادعا چوب است و بس
شعر درباره در چوبی
صد نه هزاران حسنی در وطن
چوب ِ نبود ِ حسنک می خوریم
شعری در مورد پل چوبی
علم و حساب و فلسفه محتاج برگ کاغذند
کاغذ به این با ارزشی در ابتدا چوب است و بس
شعر درباره چوب
زندگی ارباب بیرحمی شده
می چشم هر روز چوبِ زندگی
شعر درباره چوب خدا
پیدایش و ذوب فلز از چوب چیزی کم نکرد
بی شک هوادار بشر تا انتها چوب است وبس
شعر درباره کلبه چوبی
شاید این چوب خداهِ
که میگن صدا نداره
شعر درباره آبنبات چوبی
این ماده سخت و خشن در دست خراطان خمیر
اشکال زیبا چون بلور در مبل ها چوب است و بس
شعر درباره پل چوبی
آتش رویت زبانه در دل آرام بود
آهن جانم کنار شعلهُ تو چوب بود
شعری درباره چوب
می گفت استادی ز چوب آنقدر با حرص و ولع
من فکر می کردم دگر بعد از طلا چوب است وبس
شعر درباره ی چوب
بطری وجودم
از شامپانی عشق
خالی ست
شاید
آخرین بار ،
چوب پنبه را
سخت فشرده باشد …
شعر چوب خدا صدا نداره
هر روز محصولی جدید از چوب می گردد پدید
اما حقیر و پست و خار در دیده ها چوب است وبس
شعر چوب خدا
از اونروزی که رفتی تو، شدم تو غصه ها پنهون
زدردِ هجرتت هرشب، کناره چوبهٔ دارم
شعر چوب خدا از هالو
می گفت یاری با گِلِه، جنگل نباشد چوب نیست
جنگل فراموشت شده سر بیت ها چوب است وبس
شعر چوب خدا هالو
سیاهی اتاقکا،چوب خط کشیدن نداره
صدای مهربون باد،خنده ی مادرو به یادم میاره
شعر چوب خدا صدا ندارد
گفتم به او با لحن خوش از حرف ما خرده مگیر
می گویمت من با دلیل شعرم چرا چوب است وبس
شعر چوب تنبیه خدا نامرئیست
نیست جز سودای خوبان در سرم
هست زهر هجرشان در ساغرم
من نه از خوبان که از دست دلم
چوب عشق و عاشقی را میخورم
شعر چوب تنبیه خدا
جنگل هنرمندش خداست تدبیر انسانها که نیست
زائیده ذهن بشر از قرن ها چوب است و بس
شعر درباره چوب خدا
پر بود ز اندوخته صندوق باورم
چوب حراج چه پرت وپلا میکند دلم
شعر درمورد چوب خدا
چوب ابتکار است وهنر، علم و تجارب با عمل
هر روز لوحی تازه تر بر لوح ها چوب است وبس
دانلود شعر چوب خدا
زدی چوب حراج بر قلب زارم
چه کردی با دل امیدوارم
تو بردی این دلم آشفته بازار
شده گریه در این بیغوله کارم
شعر چوب
آن دیگری گفتا به طعن، بیکاره های عالمید
بازار جذب و کارتان تنها نکا چوب است وبس
شعر چوب معلم
نگو قلب مهربونت از من و کارام دلخوره
نگو دیگه نمی بخشیم نگو چوب خطّم پره
شعر چوبه دار
با خط کش چوبین خود محکم به مغزش کوفتم
با خشم وکین گفتم به او حق شما چوب است و بس
شعر چوپان
ای چوب مهربان که تبر دسته می کنی
مارا به وفاداری خود خسته می کنی
شعر کلبه چوبی
شیراز را کردم رها با آن همه حسنی که داشت
چون رشته محبوب ما جان شما چوب است وبس
شعر صندلی چوبی
خدا چوب کار بزرگی ست
با در و تخته
زندگی را می سازد
شعر پل چوبی
روزهای زیادی را شمرده ام
بی لبخند
بی گریه
شاید
دارم چوب می شوم!
شعر آبنبات چوبی
نه به سنگ و چوب بندم دل خود چو بت پرستان
چو تهی ز توست خانه به اتاق و در چه کارم؟
شعر منبر و چوبه دار
ولی جانم چرا با خط کش چوبی
مگر شاگرد نمی فهمد با خوبی
شعر در مورد چوبه دار
نمی دانم چرا آن چوب گل بوده
و هرکس هم نخورده چوب خل بوده
شعر چوپان و شبان
بارها چوب نام ها خـــــــــوردم ، بارها زیرو رو شدم مردم
مثل کارتن پلاس میدان هـــــــــــــا گم شدم توی ذهن بد نامم
شعر چوپان دروغگو
و من نمی دانم که این
چوب کدام بازی سرنوشت است؟
شعر چوپانی
هر قلمی که می زنم
آن شده چوب دار من
شعر چوپان مولانا
یک روز نَه , یک سال نَه , یک قرن شاید
چوبِ حراجی خورده بَر اموالِ مردم
شعر چوپان عاشق
چوب خطم پر شده، از بس نگاهت کرده ام
من به چشمان پر از مِهرت بدهکارم زیاد
شعر درباره کلبه چوبی
چوب حراج
زده ای
برباورهایت.
و چه ارزان
فروختی آنهارا
به سمساری سیاست.
شعر نو کلبه چوبی
دلِ منو شکستی، ساده رفتی
اما دلِ منم خدایی داره
تقاصشو پس میدی خیلی آسون
چوبِ خدا گلم صدا نداره
شعر درمورد کلبه چوبی
خط هایی که رو پیشونیم افتاده
چوب خط روزها ییه که تو رفتی
شعر صندلی چوبی
چوب خدا گر داشته بود صدا
راه توبه به راحتی نمی شد پیدا
شعر پل چوبی
دادی تو به من با غم خود چوب و عصا را
با حیله گرفتی تو ز من لطف و صفا را
شعر فیلم پل چوبی
کم چوب سکوت لای چرخم بگذار
ازشعله و های وهوی و فریاد پرم
شعر درباره پل چوبی
اگه هر کسی بخواد چوب لای چرخم بذاره
حتی خدا تو زندگیم کلی پیچ و خم بذاره
شعر درمورد آبنبات چوبی
چوب نزن سایه من را تو دوست
سایه فقط مانده ز تن جان و پوست
شعر درباره آبنبات چوبی
چوب مداد کنده می شه تا مغز اون پیدا بشه
مغز اونم کوتاه می شه تا نقشه هاش پیدا بشه
شعر راجع به آبنبات چوبی
گر چوب رایتت ز عصای کلیم نیست
بهر چه گاه چوب نماید، گه اژدها؟
شعر در مورد چوب
هست خرم گلشنی ترکیب او از چوب خشک
لیک چوب خشک او می آورد پیوسته بار
شعر در مورد چوب خدا
معجز موسی داری که کنی ثعبان چوب
ور نه صد چوب بینداز که ثعبان نشود
شعر در مورد چوبه دار
ز چوب گل من دیوانه را چه ترسانی؟
کسی به چوب نترسانده است آتش را
شعری در مورد چوب خدا
مانند چوب بید، شود در نبات گم
چوب قفس ز طوطی شیرین کلام ما
شعر در مورد کلبه چوبی
در مقام خویش باشد چوبکاری را ثمر
چوب گل سوداییان را چوب چینی می شود
شعر در مورد قایق چوبی
آتش سوزنده رانتوان به چوب اندام داد
چوب گل دیوانگان رامی کند دیوانه تر
شعر درباره در چوبی
کنون چون زارو بیمارم بدبدی
بزیر چوب پندارم کشیدی
شعری در مورد پل چوبی
خوشم در چوب کش ای چوب تو خوش
مکن دل ناخوش ای آشوب توخوش
شعر درباره چوب
ترک زود آن چوب از دستش بکند
پس بزخم چوب در بستش فکند
شعر درباره چوب خدا
فخر کند چوب وسر فرازد بر عود
زانکه عدوی ترا ز چوب بود دار
شعر درباره کلبه چوبی
کرم کاندر چوب زاید سست حال
کی بداند چوب را وقت نهال
شعر درباره آبنبات چوبی
در میان چوب گوید کرم چوب
مر کرا باشد چنین حلوای خوب
شعر درباره پل چوبی
زخم معلم زند آن چوب کیست
کیست که او بند قضای تو نیست
شعری درباره چوب
همچو سگان چوب تو را می گزند
در سرشان فهم جزای تو نیست
شعر درباره ی چوب
بشکنی این چوب نه چوبش کمست
دفع دو سه چوب رهای تو نیست
شعر چوب خدا صدا نداره
کرم خورد چوب و بروید ز چوب
عشق ز من رست و مرا خست خست
شعر چوب خدا
گر خوب کنی روی مرا خوب توام
ور چنگ کنی چو چوب هم چوب توام
شعر چوب خدا از هالو
هرگه از چوب بر سگ آید کوب
باشد از جهل سگ گزیدن چوب
شعر چوب خدا هالو
چوب را در میانه کاری نیست
در کف چوب اختیاری نیست
شعر چوب خدا صدا ندارد
از ضربت چوب تر بر اعضاش
گل خاست ز چوب گلبن آساش